سرسام

چند شبی خیلی‌ بد می‌‌خوابیدم. همسایه طبقه بالا، چند وقته کولری نصب کرده که لوله اش از بالای پنجره اتاقم رد می شه. خیلی صداش بلنده. حدود ۳ هفته ای تمام شبانه روز بدون وقفه روشن بود. روزها که خونه نیستم، اما شب ها صداش آزارم می داد. دو شب از شدت صدا نتونستم خوب بخوابم. بیشتر وقت رو بیدار بودم و شب دوم میگرن… به خواندن سرسام ادامه دهید

مهاجرت بدون انگیزه

دومین هفته کاری ام فردا تموم می‌‌شه. این دو هفته خیلی‌ زود گذشت. کلی‌ چیز یاد گرفتم. بعد از سال‌ها دوباره با ویندوز کار کردم و برای اولین بار با سیستم‌های تو در توی دیتا بیس. شغلم برام جالبه، هر روز حداقل با ۲ تا ۴ نفر آشنا می‌‌شم که هر کدوم داستان خودشون رو دارن. پیر و… به خواندن مهاجرت بدون انگیزه ادامه دهید

مایو

اولین باری که مایو خریدم، ۱۸ سالم بود. قبل از اون همیشه خواهرم قشنگترین مایوهارو از اروپا می فرستاد. تی شرت و شلوار جین و پولیور و گاهی پیراهن رو هم خواهر و برادرم می فرستادن. پالتو و کاپشن و پیراهن های مهمونی رو مادرم می دوخت. به غیر از خریدن مقنعه و مانتو شلوار مدرسه،… به خواندن مایو ادامه دهید

اداره بازی

بچه که بودم, گاهی عصرها چند دقیقه ای می رفتم اداره بابام. بابام حسابدار بود. خیلی دوست داشتم که دفتر کارش پر از لوازم تحریر و ماشین حساب بود. یه ماشین حساب داشت که توش کاغذ لوله شده (فیش) می رفت و هرچی رو باهاش حساب می کردی، روی کاغذ ثبت می شد. من خیلی اون ماشین حساب رو دوست… به خواندن اداره بازی ادامه دهید

شلپ شولوپ

جمعه, آخرین روز ماه جولای, حدود ساعت ۴ بعدازظهر, خودم رو برداشتم و بردم استخر. یه دلم می گفت بمونم خونه و بی کار و بی عار یه گوشه بیفتم. اما اون یکی دلم به شدت می خواست بره استخر. به خصوص که گرفتگی شدید عضلات گردن و شونه هم داشتم. هوا حدود ۲۵ درجه بود و کمی تا قسمتی… به خواندن شلپ شولوپ ادامه دهید